فلسفه عمیق ترین شکل تفکر بشری است و کودکان فیلسوف ترین موجودات روی زمین هستند که این خصیصه را در آغاز سن چهارسالگی با کنجکاویهای بی حد و حصر خود به روشنی به نمایش می گذارند. فلسفه از حیرت آغاز می شود و کودکان متعجب ترین و حیرت زده ترین افراد در برابر پدیده های عادی و روزمره هستند.
کودکان نه به لحاظ دانستن تاریخچه، آرا و نظریات فیلسوفان و هوش زیادشان، بلکه به خاطر ویژگیهای بالقوهای که در آنها وجود دارد و مهمترین آن پرسشگری است، به فیلسوف کوچک تعبیر می شوند. آنها را می توان در تعریف(( دوستدار دانایی)) که معنای اصلی(( فیلسوف)) است، از چراها و چگونه های همیشگی شان تشخیص داد.
برای کودکان، فلسفه یک فعالیت تلقی می شود که طی آن، مهارتهایی را که فلاسفه برای درست فکرکردن به کار م یگیرند، دریک منظومه ی کوچکتر تجربه و آزمایش می کنند. در برنامه ی فلسفه برای کودکان نیز تلاش می شود که کودکان تا جایی که ممکن است، بین مفاهیم رابطه برقرار سازند، روابط و همبستگی ها را کشف کنند و بتوانند ساختارهایی را برای فهم و شناخت به وجود آورند؛ تا از این رهگذر فرصتهای بیشتری را برای طرح ریزی تجربه های آینده در اختیار گیرند.
لازمه ی رشد فکری، بازبودن دریچه های فکری، گستردگی و گشودگی افق اندیشه و انعطاف پذیری است تا براین مبنا، فرد توانایی بررسی اندیشه های گوناگون و حتی اندیشه هایی را که در تعارض هستند، در خود دریابد.
جایگاه فلسفه در زندگی کودکان
زیستن بدون گزینش محال است. از این رو، نیاز اساسی داریم که بدانیم چگونه برگزینیم و بدانیم گزینش هایمان را چگونه به هم بپیوندیم. از آن جا که تنها نیستیم و در جامعه زندگی می کنیم، همچنین باید بدانیم تصمیم های دیگران را چگونه بفهمیم و تصمیم های خود را چگونه با تصمیم های دیگران مربوط سازیم( نورا و هوسله،1387).
براین اساس، یکی از کارکردهای فلسفه برای کودکان فراهم آوردن بستری است تا آنها این مهارتها را بیاموزند و دریک منظومه ی کوچک آن را در معرض آزمایش و تجربه قرار دهند. هدف این نیست که کودکان را به فیلسوفانی کوچک تبدیل کنیم؛ بلکه این است که به آنها کمک شود تا تغکری بهتر از قبل داشته باشند. هر چه بیشتر در گوش دادن فعال و صحبت کردن مهارت یابند و به فعالیت ذهنی؛ مهارتهای تفکر، استدلال، داوری و قضاوت بپردازند.
پرورش ذهن به کمک چالش های عقلانی، نه فقط وسیله ای برای لذت بردن و موفقیت در دنیای شدیدا رو به تغییر است، بلکه می تواند به پرورش قابلیت ها و فضائل اخلاقی و عقلانی بینجامد. فضایل عقلانی را می توان مجموعه ای پیچیده از صفاتی مانند کنجکاوی، اندیشه وری، جرات عقلانی و پشتکار در زمینه ی جست وجوی حقیقت، که تمایل به استدلال و تجزیه و تحلیل، قضاوت و خوداصلاحی، داشتن گشاده دلی در برابر دیدگاه های دیگران و خردپروری از طریق تمرین دانست.
برنامه ی فلسفه برای کودکان می تواندوسیله ای باشد که به کمک آن، قابلیت هایی همچون داشتن ذهن باز، پشتکار، رعایت احترام دیگران، و خودآزمایی در منش انسان نهادینه شود. به مثال زیر توجه کنید:
پدری با کودک سه ساله ی خود در خارج از خانه بود. کودک ناگهان برای اولین بار اسبی را دید. به پدر گفت: نگاه کن پدر، یک سگ بزرگ آنجاست.
پدر خندید و پاسخ داد: نه پسرم، آن یک اسب است. بعدها وقتی پدر خاطرهای از آن روز را در ذهن خود مرور میکرد، آرزو کرد کاش با تجربهی بصری فرزند خود کاملا متفاوت برخورد کرده بود. او می توانست جملات دیگری به کار برد؛ مانند این که: او چهار پا دارد، درست مانند سگ. چه چیز دیگر این حیوان مانن سگ است؟
یا: این یک اسب است، چیزی که تو تا حالا ندیده بودی. تفاوت سگ با اسب چیست؟
آنچه پدر در انجامش ناکام مانده بود، گسترش قدرت ژرف نگری و گمانه زنی کودک بود.یک تغییرزیانبار که میتواند در تمام طول حیات فرد ادامه یابد. غالبا در حدود سه یا چهارسالگی رخ میدهد. کودک یاد می گیرد که پاسخ های مبتنی بر حدس و نوآوری را، در زمانی که تلاشهای او مورد قبول قرار نمی گیرد، متوقف کند. او در عوض سوالاتی را مطرح میکند از قبیل: پدر این چیست؟
او یاد می گیرد که پاسخها در آنچه که خودش فکر می کند نیستند، بلکه در آنچه والدین یا معلم فکر می کنند، قرار دارد. به جای این که فرد به طور مستمر به ایجاد ارتباطها، حدس زدن و نوآوریها بپردازد، کانون یادگیری او به طور نامحسوسی از یادگیرنده به معلم تغییر جهت میدهد. به جای افزایش مداوم مهارتهای خودارزیابی، ارتباط، مقایسه، تغییر و تبدیل اطلاعات، کودک به طور انفعالی عمل می کند و به افتدار دیگران تکیه خواهد کرد. اگر جواب دقیق را نداند یا چیزی را که مشاهده کرده است کاملا درک نکند، منتظر توضیح دیگران می ماند.
منبع: محفل فیلسوفان خاموش، نورا، ک و هوسله، ویتوریو
اختلال خواندن :...
برچسب : نویسنده : alborzld1234 بازدید : 198